سخن چینی کردن. سعایت. وشایت. (تاج المصادر بیهقی) : مرا غمز کردند کان پرسخن به مهر نبی و علی شد کهن. منسوب به فردوسی (از چهارمقالۀ عروضی). غمز کردندش که اینجا کودکی است نامد او میدان که در وهم شکی است. مولوی (مثنوی)
غاژ کردن. پشم یا پنبه کردن جامه، تا بار دیگر ریسند. پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن. (برهان). دانه از پنبه جدا کردن و پشم مهیای ریسیدن ساختن. رجوع به غاز شود. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : مزع القطن، غاز کرد پنبه را. (منتهی الارب). تمزیع، پنبه غاز کردن. مشعه، پاره ای از پنبۀ مشیعه و غاز کرده. (منتهی الارب). مشع، پنبه غاز کردن
بیرون کردن مغز پسته و بادام و گردو و تخم کدو و هندوانه و امثال آن. از پوست باز کردن، چنانکه بادام و پسته و فندق و تخم کدو و مانند آن را: پسته ها را مغز کن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)