معنی صورنگار صورنگار نگارندۀ صور، صورت نگار، مصور، نقاش، برای مثال صورنگار حدیثم ولی هر آن صورت / که جان در او نتوانم نمود ننگارم (خاقانی - ۲۸۸) تصویر صورنگار فرهنگ فارسی عمید