جدول جو
جدول جو

معنی سداد

سداد
راست و درست بودن، به راه راست بودن، راستی و درستی در کردار و گفتار، راستی و درستی، استقامت
تصویری از سداد
تصویر سداد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سداد

سداد

سداد
سربند شیشه. (منتهی الارب). آنچه بدان چیزی استوار کنند. (دهار). آنچه سر شیشه بدان سخت کنند. (مهذب الاسماء).
- سداد الثغر، بند کردن راه درآمد دشمن. (منتهی الارب).
- سداد من عوز و سداد من عیش، چیزی که بدان حاجت و فقر بند گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
، شیر که در سوراخ پستان ناقه خشک شده باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سداد

سداد
مرضی است که به آن منفذ بینی و سینه بسته شود. (آنندراج) (غیاث). گرفتگی بینی. (مهذب الاسماء). بیمارئی است که به بینی استوار شود و صاحب آن دم زدن نتواند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

سداد

سداد
ابن سبیعی بن سعید. محدثست. (منتهی الارب). محدثان در تاریخ اسلام، نه تنها ناقلان احادیث بلکه حافظان امانت علمی امت اسلامی بودند. آنان در دوران اختلاط احادیث صحیح و جعلی، با تکیه بر معیارهای علمی، به پالایش روایات پرداختند و با دسته بندی آن ها، منابع معتبر را متمایز ساختند. علم رجال و طبقات راویان به همت همین محدثان شکل گرفت و معیارهای دقیق علمی برای نقل روایت تدوین شد.
لغت نامه دهخدا