معنی سخته سخته سنجیده، وزن شده، سنجیده شده، محدود، برای مثال خرد را و جان را همی سنجد او / در اندیشۀ سخته کی گنجد او (فردوسی - ۱/۱۳) سنجیده، وزن شده، سنجیده شده، محدود، برای مِثال خرد را و جان را همی سنجد او / در اندیشۀ سخته کی گنجد او (فردوسی - ۱/۱۳) تصویر سخته فرهنگ فارسی عمید