معنی سختانه - فرهنگ فارسی عمید
معنی سختانه
- سختانه
- سخن درشت که به کسی بگویند، سخن سخت
تصویر سختانه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سختانه
سختانه
- سختانه
- سخن سخت و درشت را گویند. (برهان). سخن سخت روبرو گفتن. (آنندراج) :
چومی آید برین بر گویم آخر
مگو سختانه روبارویم آخر.
نزاری قهستانی
لغت نامه دهخدا
خستانه
- خستانه
- خرقه ای که از کرباس دوزند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سختانی
- سختانی
- منسوب است به سختان که نسبت اجدادی است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
سخنانه
- سخنانه
- لیله سخنانه، شب گرم. (منتهی الارب). روز و شبی گرم. (مهذب الاسماء). شب گرم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ستانه
- ستانه
- آستان، چوب زیرین چارچوب (در)، مقدمه، وسیله، بارگاه شاهان، آستانه
فرهنگ فارسی معین