جدول جو
جدول جو

معنی ژیغ ژیغ

ژیغ ژیغ
صدای به هم خوردن و ساییده شدن چیزی، صدای گردش در بر روی پاشنه یا لولا
تصویری از ژیغ ژیغ
تصویر ژیغ ژیغ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ژیغ ژیغ

ژیغژیغ

ژیغژیغ
مبدل ژیگ ژیگ است که بمعنی قطره قطره باشد، (غیاث)،
اسم صوت بمعنی صدای باز شدن در:
صد دریچۀ در سوی مرگ لدیغ
می کند اندر گشادن ژیغژیغ،
مولوی
لغت نامه دهخدا

زیغ زیغ

زیغ زیغ
آواز در و یا دریچۀ تازه ساخته شده و هر چیز که مشابه آنها باشدچون آن را بگشایند، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

ژی ژیس

ژی ژیس
نام زنی که به دستور پروشات مادر اردشیر دوم استاتیرا زوجه او را مسموم کرد، شرح آن واقعه چنین است: پروشات که از دیرگاهی قصد کشتن استاتیرا زن اردشیر را داشت بالاخره به دسایس و حیل نیت خود را اجرا کرد، او زنی در خدمت خود داشت ژی ژیس نام که مورد اعتماد تام ملکه و بر وی بسیار مسلط بود و همین زن بقول ’دی نُن’ آلت اجرای خیال فاسد پروشات گردید، شرح قضیه موافق نوشته های ’دی نن’ و کتزیاس و پلوتارک (زندگانی اردشیر فصل 21) با جزئی اختلاف چنین است: هر دو ملکه از چندی قبل آشتی کرده و ظاهراً نشان می دادند که منازعات و سؤظن های دیرینه را فراموش کرده اند ولی باطناً از یکدیگر بیمناک بودند و غذا را از یک ظرف و از همان خوراک می خوردند، بعد پلوتارک گوید: در پارس مرغی هست که فضله ندارد وروده هایش پر از چربی است بنابراین تصور می کنند که غذای این مرغ از باد و شبنم است، این مرغ را رین تاسیس نامند، ولی کتزیاس این مرغ را رین داوس نامیده چنین گوید: پروشات در سر میز یکی از این مرغها را برداشته با کاردی که یک طرف آن را مسموم کرده بود به دو نیم تقسیم کرد، نیمی را که مسموم نشده بود خود برداشت ونیم مسموم را به استاتیرا داد، دی نُن گوید ملان تاس نامی مرغ را بریده قسمت مسموم را به استاتیرا داد، بهرحال از درد شدید و تشنج هائی که بعد برای ملکه حاصل شد او یقین کرد که مسموم گشته است و بفاصله چند ساعت درگذشت، شاه هم سؤظن نسبت به پروشات حاصل کرد، زیرا درجۀ کینه و شقاوت او را خوب می دانست و برای اینکه در این باب حقیقت مطلب را بداند فرمود تمام خدمه وصاحب منصبان مادرش را توقیف و زجر کنند، ولی پروشات ژی ژیس را مدتها در منزل خود نگاه داشت و امتناع ورزید از اینکه او را به شاه تسلیم دارد، بالاخره این زن روزی اجازه گرفت به خانه اش برود و قراولان شاهی او راگرفتند و موافق قوانین پارسی که برای زهردهندگان مقرر است با زجر بکشتند، یعنی سرش را روی سنگ پهنی گذارده با سنگی دیگر چندان کوبیدند تا خرد شد و صورتش مسطح گردید، چنین است عقیدۀ دی نن، ولی کتزیاس گوید که ژی ژیس آلت اجرای قصد پروشات نبود و فقط بر خلاف میل خود از قضیه اطلاع داشت، (ایران باستان ج 2 ص 1096)
لغت نامه دهخدا

ژغ ژغ

ژغ ژغ
صدای به هم خوردن دندان ها در وقت جویدن و خوردن چیزی، برای مِثال ژغ ژغ دندان او دل می شکست / جان شیران سیه می شد ز دست (مولوی - ۳۸۷)، صدایی که از به هم خوردن دندان ها از شدت سرما برآید، صدای به هم خوردن گردو یا بادام که در کیسه ریخته باشند
ژغ ژغ
فرهنگ فارسی عمید