جدول جو
جدول جو

معنی راست بالا

راست بالا
راست قد، کشیده قامت، خوش قد و قامت
تصویری از راست بالا
تصویر راست بالا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با راست بالا

راست بالا

راست بالا
مستوی القامه، معتدل القامه، راست قد، آخته بالا، کشیده قامت، سروقد:
همه شاه چهر و همه ماهروی
همه راست بالا همه راستگوی،
فردوسی،
،
درخت سرو، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

راست بالان

راست بالان
گروهی از حشرات با دگردیسی تدریجی مانند ملخ ها، جیرجیرک ها، آخوندک ها
راست بالان
فرهنگ فارسی عمید

راست بالان

راست بالان
جَمعِ واژۀ راستبال و آن بر دستۀ حشراتی که بال راست و مستقیم دارند اطلاق میشود مانند ملخ، (ازجانورشناسی عمومی ج 1 ص 160)، رجوع به راست بال شود
لغت نامه دهخدا

راست بال

راست بال
که بال مستقیم دارد، مقابل کج بال،
حشره ای که بال راست و مستقیم دارد، مانند ملخ، آبدزدک، (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 160)
لغت نامه دهخدا

کاستابالا

کاستابالا
محلی به آسیای صغیر که معبد آرتِه میس پراسیا در آن بوده است، (ایران باستان ج 3 ص 2103)
لغت نامه دهخدا

رکات بالا

رکات بالا
دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 272 تن است. آب آن از قنات. محصولات عمده آنجا غلات. صنایع دستی آنان قالیچه و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

راست خاله

راست خاله
رودخانه ای است که ببحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. کیهان گوید: رودهایی که از تولم گذشته وارد مرداب میشوند اغلب به اسم خاله معروف است مانند راست خاله، نوخاله... که همه دارای ماهی هستند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا

راست بازی

راست بازی
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) :
نداریم بر پردۀ کج بسیچ
بجز راست بازی ندانیم هیچ،
نظامی،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
بسی کردند مردان چاره سازی
ندیدند از یکی زن راست بازی،
نظامی،
، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف:
تا کج نبود کمان غازی
از تیر مجوی راست بازی،
نظامی
لغت نامه دهخدا

راست بازار

راست بازار
راسته بازار، (ناظم الاطباء)، صف بازار که عبارت از یکی از دو طرف بازار است و در آن دکاکین میباشد:
دل ناشاد من در راست بازار زیانکاری
نمی سازد بصد سودا خریدار زیانی را،
علی نقی کمره ای (از آنندراج)،
و رجوع به راسته بازار و راستا بازارشود
لغت نامه دهخدا