مستوی القامه، معتدل القامه، راست قد، آخته بالا، کشیده قامت، سروقد: همه شاه چهر و همه ماهروی همه راست بالا همه راستگوی، فردوسی، ، درخت سرو، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)
دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 272 تن است. آب آن از قنات. محصولات عمده آنجا غلات. صنایع دستی آنان قالیچه و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
رودخانه ای است که ببحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. کیهان گوید: رودهایی که از تولم گذشته وارد مرداب میشوند اغلب به اسم خاله معروف است مانند راست خاله، نوخاله... که همه دارای ماهی هستند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) : نداریم بر پردۀ کج بسیچ بجز راست بازی ندانیم هیچ، نظامی، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، بسی کردند مردان چاره سازی ندیدند از یکی زن راست بازی، نظامی، ، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف: تا کج نبود کمان غازی از تیر مجوی راست بازی، نظامی
راسته بازار، (ناظم الاطباء)، صف بازار که عبارت از یکی از دو طرف بازار است و در آن دکاکین میباشد: دل ناشاد من در راست بازار زیانکاری نمی سازد بصد سودا خریدار زیانی را، علی نقی کمره ای (از آنندراج)، و رجوع به راسته بازار و راستا بازارشود