معنی حق پرست - فرهنگ فارسی عمید
معنی حق پرست
- حق پرست
- دوستدار راستی و درستی، پرستندۀ خدا
تصویر حق پرست
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حق پرست
حق پرست
- حق پرست
- پرستندۀ حق. خداپرست. عابد:
یکی پارسازادۀ حق پرست
فتادش یکی خشت زرین به دست.
سعدی.
نکونام و صاحبدل و حق پرست
خط عارضش خوشتر از خط دست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
می پرست
- می پرست
- کسی که اشتیاق بسیار به باده نوشی دارد، باده خوار، ساقی
فرهنگ فارسی عمید