معنی چشاننده - فرهنگ فارسی عمید
معنی چشاننده
- چشاننده
- کسی که مزۀ چیزی را به دیگری بچشاند
تصویر چشاننده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با چشاننده
چپاننده
- چپاننده
- کسی که چیزی را بزور و فشار در چیز دیگر جا دهد تپاننده
فرهنگ لغت هوشیار
چکاننده
- چکاننده
- کسی یا چیزی یا مایعی را قطره قطره فرو چکاند، آلتی که آب یا مایع دیگر را چکه چکه بچکاند
فرهنگ لغت هوشیار