مصدر ترنگ است و بمعنی بصدا درآوردن چله کمان باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ترنگ کردن و برانگیزانیدن و جهانیدن. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنگ شود: باز شعریش بر ترنگانی به تقاضا قدم بلنگانی. اوحدی (از فرهنگ رشیدی)
مُرَکَّب اَز: پیشوند بر + مصدر نگاریدن، نگاشتن. نقش کردن: بر او برنگارید جمشید را پرستندۀ ماه و خورشید را. دقیقی. رجوع به نگاریدن و نگاشتن و برنگاشتن شود، ’بُرهه’ای از روزگار برکسی گذشتن. (از اقرب الموارد)، رجوع به برهه شود
تراوانیدن: و آن را که همه تن و همه رگها پر ز خون باشد طبیعت اندر دفع خون همی کوشد تا بدان طریق که نزدیکتر و آسانتر باشد دفع کند، اما از رگ برون تراباند، یا رگی را بشکافد، یا بوجهی دیگر دفع کند چنانکه خون حیض و بواسیر و مانندآن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به تراوانیدن شود