معنی پر گستردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی پر گستردن
پر گستردن
پر گشودن، پر باز کردن، کنایه از فروتنی کردن
تصویر پر گستردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پر گستردن
پر گستردن
پر گستردن
پر گشودن پر گشادن، فروتنی کردن خضوع کردن خفض جناح
فرهنگ لغت هوشیار
فروگستردن
فروگستردن
پهن کردن. بر زمین گستردن: ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشها ز بوقلمون به وادی ها فروگسترده بسترها. منوچهری. از آن پس زند شاخ و برگ آورد دهد بار و سایه فروگسترد. اسدی. رجوع به گستردن شود
لغت نامه دهخدا
نور گستردن
نور گستردن
نور گسترانیدن. رجوع به نور گسترانیدن شود
لغت نامه دهخدا
برگستردن
برگستردن
پهن کردن. گستردن. رجوع به گستردن شود، وکیل کردن. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین). توکیل. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.