معنی به سر درآمده به سر درآمده لغزیده، کسی که با سر به زمین خورده تصویر به سر درآمده فرهنگ فارسی عمید
به سر در آمدن به سر در آمدن سِکَندَری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزشسِکَندَر، بِه سَر دَر آمدگی، شِکَرفیدن، شِکوخیدن، اَشکوخیدن، آشکوخیدن، اَشکوخ، آشکوخ فرهنگ فارسی عمید