جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اذاعت

اذالت

اذالت
صاحب دامان گردانیدن فروهشتن دامان و جز آن، زیاد کردن ساکنی بر وتد آخر جزو و آن در مستفعلن مستفعن باشد، یا اذالت کسی. خوار و سبک داشتن او را و پروای وی نکردن خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اذاقت

اذاقت
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
اذاقت
فرهنگ لغت هوشیار

اذاعه

اذاعه
آشکار کردن پراکندن (پیام و آگاهی) آشکار کردن فاش ساختن پراکندن
اذاعه
فرهنگ لغت هوشیار

اساعت

اساعت
بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده
فرهنگ لغت هوشیار

اشاعت

اشاعت
آشکار کردن، پاشیدن پراکندن آشکارا کردن فاش کردن (خبر و جزآن)، پاشیدن پراکندن گستردن، اجتماع حقوق مالکان متعدد در مال واحد بدون قصد همکاری در انتفاع از آن مال مانند ترکه میت که بطور اشاعه بین وارثان مشترک است. یا اشاعت خبر. فاش کردن خبر
فرهنگ لغت هوشیار

اضاعت

اضاعت
ضایع کردن تباه ساختن تلف کردن: اضاعت اموال، تیمار نکردن بی تیمار گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

اطاعت

اطاعت
فرمانبردن، فرمانبرداری، فروتنی وتواضع وتسلیم شدگی، متابعت، وفاداری
فرهنگ لغت هوشیار