جدول جو
جدول جو

معنی یکه تاز

یکه تاز
ویژگی سوار بی همتا، کنایه از دلیر و بی باک، ویژگی سواری که تنها بر حریف خود بتازد، آنکه در تاخت و تاز بی نظیر باشد
تصویری از یکه تاز
تصویر یکه تاز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یکه تاز

یکه تاز

یکه تاز
مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد، بی همتا و بی باک و دلیر
فرهنگ لغت هوشیار

یکه تاز

یکه تاز
مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد، کسی که در تاخت، دوم خود نداشته باشد. (آنندراج). کسی که در تاخت وتاز منفرد و بی نظیر باشد. (ناظم الاطباء) :
آن سوار یکه تازم در بیابان جنون
کآفتاب ومه کنندم آرزوی شاطری.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).
یکه تازان است پر بر جان زده
یک سواره بر صف مردان زده.
؟ (از آنندراج).
، لقبی بوده است که به روزگار صفویه به بعض سپاهیان داده می شد. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کره تاز

کره تاز
آنکه کره اسب را بتازاند: (چنین داد پاسخ که ای نامدار یکی کره تازم دلیر و سوار)
کره تاز
فرهنگ لغت هوشیار

کره تاز

کره تاز
دوانندۀ کره. کره سوار. (فهرست شاهنامۀ ولف) :
بشد گرد چوپان و دو کره تاز
ابا زین و پیچان کمند دراز.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ای نامدار
یکی کره تازم دلیر و سوار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

یکه قوز

یکه قوز
دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس، واقع در 16000گزی شمال خاوری کلاله و 42000گزی شمال خاوری گنبدقابوس، نزدیک به قرناس، با 500 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

یکه باغ

یکه باغ
دهی است از دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دستجرد و 3هزارگزی راه آهن، با 553 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. مزرعۀ کوچکی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا