جدول جو
جدول جو

معنی نافذالامر

نافذالامر
آنکه حکم و فرمانش نافذ و روان است
تصویری از نافذالامر
تصویر نافذالامر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نافذالامر

نافذالامر

نافذالامر
کسی که حکم وی مطاع باشد. (ناظم الاطباء). که امر وی روان و مطاع است. فرمانروا:
کرده شاه از درستی قلمش
نافذالامر جملۀ عجمش.
نظامی.
پس هرمز او را (بهرام چوبین را) بر خزانه و حشم نافذالامر گردانید. (منتخب جوامع الحقایق ص 121). و دایم موقر و محترم و عالی الذکر و نافذالامر و مهیب و مطاع و سرور و دین پرور باد. (تاریخ قم ص 4)
لغت نامه دهخدا

نافذ الامر

نافذ الامر
فرمانروا آنکه حکمش مطاع است نافذ امر: کرده شاه از در ستی قلمش نافذ الامر جمله عجمش. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

نافذ امر

نافذ امر
فرمانروا آنکه فرمانش روان است: (و حد بی قیاس... مر پروردگاررالله بدانک نواصی اعمال کلی خلایق را در قبضه اقتدار پادشاه کامل قدر نافذ امر... نهاد)
نافذ امر
فرهنگ لغت هوشیار