معنی گزاردن گزاردن گُزاردَن ادا کردن، به جا آوردن، انجام دادن، برای مثال اگر گفتم دعای می فروشان / چه باشد حق نعمت می گزارم (حافظ - ۶۵۲) ادا کردن، به جا آوردن، انجام دادن، برای مِثال اگر گفتم دعای می فروشان / چه باشد حق نعمت می گزارم (حافظ - ۶۵۲) تصویر گزاردن فرهنگ فارسی عمید