سقلمه زدن سقلمه زدن ضربت زدن با مشت بسته در حالی که سر انگشت شست از دو انگشت سبابه و وسطی بیرون آمده باشد فرهنگ لغت هوشیار
قلم زدن قلم زدن کلک زدن نیک نوشتن ، نقاشی کردن (روی فلز و غیره) نوشتن: قلم زد سال تاریخ جلوسش در سفر مالک یکی از ظالمان گم گشت تاریخ وفات او یا قلم زدن بر سر چیزی. محو کردن ناپدید کردن: حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد. (حافظ 104) فرهنگ لغت هوشیار
دلمه شدن دلمه شدن بستن شیر یا خون مانند پنیر و نشاسته پخته و آب پخته کله و پاچه چون سرد شود فرهنگ لغت هوشیار