معنی فرو بستن تصویر فرو بستن فرو بستنفُرو بَستَن بستن، کنایه از پیچیده و دشوار شدن، برای مثال به حاجتی که روی تازه روی وخندان رو / فرونبندد کار گشاده پیشانی (سعدی - ۱۱۳)بستن، کنایه از پیچیده و دشوار شدن، برای مِثال به حاجتی که رَوی تازه روی وخندان رو / فرونبندد کارِ گشاده پیشانی (سعدی - ۱۱۳) فرهنگ فارسی عمید