جدول جو
جدول جو

معنی غولدنگ

غولدنگ
شخص قدبلند و فربه، تنومند بدترکیب
تصویری از غولدنگ
تصویر غولدنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غولدنگ

غولدنگ

غولدنگ
غول تشنگ. آدم قدبلند بدترکیب. از معنی غول بمعنی دیو مأخوذ است. (از فرهنگ نظام). غول دنگ یا غوله دنگ بمعنی گرد و فربه و سمین، شریر و فتنه جو و فتنه انگیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

غولدار

غولدار
دارای غول: راه غول دار بادیه غول دار، جهان مادی دنیا
غولدار
فرهنگ لغت هوشیار

لولهنگ

لولهنگ
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
لولهنگ
فرهنگ لغت هوشیار

بولینگ

بولینگ
نوعی بازی که در آن بازیکنان باید نشانه های چوبی بطری مانند را با پرتاب گوی سرنگون کنند
فرهنگ فارسی معین

لولهنگ

لولهنگ
لولهین. لولین. لولئین، آفتابه گلی، ابریق
لولهنگ کسی زیاد آب گرفتن: کنایه از دارای نفوذ و اعتبار بودن
لولهنگ
فرهنگ فارسی معین

لولهنگ

لولهنگ
لولئین، ظرف سفالی لوله دار شبیه آفتابه، ابریق، لوله هنگ، لولهنگ
لولهنگ
فرهنگ فارسی عمید