جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غرمب

غرمب

غرمب
آواز افتادن چیزی سنگین در آب، آواز تصادم سنگ یا چیزی سنگین با جسمی، آواز انفجار گلوله
فرهنگ لغت هوشیار

غرمب

غرمب
در تداول شیرازیان آواز افتادن چیز سنگین در آب. (فرهنگ نظام). غُرُنْب. گرمب
لغت نامه دهخدا

غریب

غریب
دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
غریب
فرهنگ فارسی عمید

غروب

غروب
زمان قرار گرفتن خورشید در افق، پایانِ روز، فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره، پایان یافتن چیزی یا امری مثلاً غروب جوانی، غروب دولت
غروب
فرهنگ فارسی عمید

غرمج

غرمج
سیاه دانِه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، کِرَنج، سیاه تُخمِه، کَبودان، بوغَنج، سُنیز، سیسارون، شونیز، سُنِز
خوراکی که با آرد ارزن و گوشت یا روغن بپزند
غرمج
فرهنگ فارسی عمید