جدول جو
جدول جو

معنی سخت رویی

سخت رویی
پررویی، بی شرمی، گستاخی
اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، عبس، ترش رویی، تندرویی، تجهّم، عبوس
تصویری از سخت رویی
تصویر سخت رویی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سخت رویی

سخت رویی

سخت رویی
پررویی و سماجت. مقاومت. پایداری:
چو پی سست وپوشیده شد استخوان
دگر قصۀ سخت رویی مخوان.
نظامی.
نه زآن سرما نوازش گرم گشتش
نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش.
نظامی.
چه بایداینهمه اندیشه کردن
نشاید سخت رویی پیشه کردن.
نظامی.
چو سندان کسی سخت رویی نکرد
که خایسک ِ تأدیب بر سر نخورد.
سعدی.
تا بروی سخت ما صائب سر و کارش فتاد
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

رخت شویی

رخت شویی
عمل و شغل رخت شویی، دکان رخت شویی. یا ماشین رخت شویی دستگاهی که به وسیله نیروی الکتریسیته کار کند و عمل رخت شویی را انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار