جدول جو
جدول جو

معنی خون سرد

خون سرد
مقابل خون گرم، در علم زیست شناسی، کنایه از ویژگی کسی که زود خشمگین نمی شود، بردبار، متین، آرام
تصویری از خون سرد
تصویر خون سرد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خون سرد

خون سرد

خون سرد
صفت عمومی تمام جانورانی است که دمای بدن آنها ثابت نیست و از تغییرات دمای محیط پیروی می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی) ، جانوری که با سرد شدن هوابخواب می رود و از حرکت می ایستد تا دوباره هوا گرم شود، آنکه زود خشمگین نگردد. آنکه زود از جای بدر نرود. (یادداشت مؤلف). مقابل خون گرم، حلیم. بردبار. شکیبا. مقابل خون گرم، بی غیرت. بی حمیت. لاقید. بی رگ. بیقید، آنکه دیر دوستی کند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خون سردی

خون سردی
خون سرد بودن، کنایه از بردباری، متانت، کنایه از بی تفاوتی
خون سردی
فرهنگ فارسی عمید

خونسرد

خونسرد
بردبار، کسی که زود خشمگین نشود، جانوری که حرارت بدنش با حرارت محیط تغییر می کند. مانند بعضی از خزندگان
خونسرد
فرهنگ فارسی معین

خود سری

خود سری
خودرایی، سر پیچی از اطاعت (قانون یا بزرگتران) تمرد، بی باکی گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار