خدمت، پرستاری، تعهد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توجه و سرپرستی، (ناظم الاطباء) : حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چندبرآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد ... مأمون به همدان رسیده بود ... سراج خادم را بفرستاد تا او را بدست خویش تیمارداری کند، (ترجمه طبری بلعمی)، به ایران همی دست یازد به بد بدینکار تیمارداری سزد، فردوسی، هلاکم کردی از تیمارخواری عفاک اﷲ زهی تیمارداری، نظامی، رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود
پرستار، خادم، غمخوار، متعهد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : همه پرگناهان که پیش تو اند نه تیماردار و نه خویش تو اند، فردوسی، ، مغموم، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نبرده گزینان اسفندیار از آنجا برفتند تیماردار، دقیقی (از یادداشت ایضاً)، رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود، ضابط ملک و دارای شغل و کار، (از ناظم الاطباء)