ضایعکار و فاسدکار و خراب کننده. (ناظم الاطباء). تبه کار. که کاری زشت کند. بدکار. طالح. عاصی. مفسد. فاسق. فاجر. سیاه نامه. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)