پائین پرست پائین پرست مطیع. بنده. خدمتکار: نداری شرم ازین خورشید نوشاد کنی پائین پرستی چند را یاد. امیرخسرو دهلوی لغت نامه دهخدا
پائین پرستی پائین پرستی اطاعت. بندگی. خدمتکاری: بدرگاه خسرو خرامش کنم بپائین پرستیش رامش کنم. نظامی. روا باشد که با این سحر و نیرنگ به بی سنگی زنم قاروره بر سنگ کنم آنگاه با صد زیردستی کنیزان ترا پائین پرستی. امیرخسرو دهلوی لغت نامه دهخدا