جدول جو
جدول جو

معنی بلازده

بلازده
کسی دچار رنج و مصیبت شده، بلادیده
تصویری از بلازده
تصویر بلازده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بلازده

بلاده

بلاده
کند هوشی تیماو دیر یابی بدکار، فاسق نابکار، فاحشه روسپی، مفسد مفتن، گمراه. تبهکار، فاسق، نابکار
فرهنگ لغت هوشیار

بازده

بازده
مقدار درآمد و نتیجه و بهره برداری که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار

بلاده

بلاده
فاسق، نابکار، بدکار، تبهکار، برای مِثال هر آن کریم که فرزند او بلاده بُوَد / شگفت باشد کاو از گناه ساده بُوَد (رودکی - ۵۲۲)
بلاده
فرهنگ فارسی عمید

بازده

بازده
نتیجۀ کار یک دستگاه به نسبت مقدار انرژی که در آن مصرف می شود، مقدار محصولی که انسان یا ماشین در مدت معین تولید می کند، راندمان
بازده
فرهنگ فارسی عمید