معنی بزمان
- بزمان
- میل و خواهش، مست، اندوهگین، پژمان
واژههای مرتبط با بزمان
بزمان
- بزمان
- میل وخواهش
بزمان
- بزمان
- کوه بزمان، در مشرق بم و نرماشیر است. (یادداشت بخط دهخدا)
بزمان
- بزمان
- طایفه ای از طوایف بلوچستان مرکزی به ناحیۀ بمپور. این طایفه مرکب از 40 خانوار است که در کوه بزمان سکونت دارند. مذهبشان شیعه است و فقیرو بی بضاعت هستند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99)
بزمان
- بزمان
- میل. خواهش. (ناظم الاطباء).
رزمان
- رزمان
- نام یکی از سرداران دیلمیان
ازمان
- ازمان
- روزگارها
بزوان
- بزوان
- دراز دستی، برجستن، خوگیری رامش، چیرگی
بژمان
- بژمان
- غمگین، غمنده
بکمان
- بکمان
- گنگ
