جدول جو
جدول جو

معنی باطل گفتن

باطل گفتن
بیهوده گفتن، یاوه گفتن، ناحق گفتن، برای مثال بلی مرد آن کس است از روی تحقیق / که چون خشم آیدش باطل نگوید (سعدی - ۸۲)
تصویری از باطل گفتن
تصویر باطل گفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باطل گفتن

باطل گفتن

باطل گفتن
بیهوده گفتن. ناحق گفتن. ژاژخایی. پراکنده گویی:
بلی مرد آنکس است از روی تحقیق
که چون خشم آیدش باطل نگوید.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا

با دل گفتن

با دل گفتن
سخن بآهستگی و بآرامی گفتن. پنهانی سخن راندن:
چنین گفت (سیاوش) با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بیوفائی کنم
نه با اهرمن آشنائی کنم.
فردوسی، شتر مادۀ خوب جوان، احمق
لغت نامه دهخدا