جدول جو
جدول جو

معنی انبج

انبج
انبه، درختی تناور با برگ های دراز و نوک تیز و گل های خوشه ای که بلندیش به ده متر می رسد و در هندوستان می روید، میوۀ این درخت که بزرگ و گوشتی است و هسته ای بزرگ دارد
تصویری از انبج
تصویر انبج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انبج

انبج

انبج
معرب از انبۀ فارسی. (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مانجه. (یادداشت مؤلف). ج، انبجات. رجوع به انبه و انبجات شود، اسب و شتر آبکش. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شتر آبکش. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) ، درۀ کوه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (مؤیدالفضلاء) ، لولۀ چپق. (ناظم الاطباء) ، در عربی شکنبه را گویند. (برهان قاطع) (از شرفنامۀ منیری) (از شعوری ج 1 ورق 129 ب) ، در ادات بمعنی آسیاکش آورده است. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا

انبا

انبا
جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها، جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها
انبا
فرهنگ لغت هوشیار