جدول جو
جدول جو

معنی یاقوت روان

یاقوت روان
کنایه از شراب سرخ رنگ، اشک خونین
تصویری از یاقوت روان
تصویر یاقوت روان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یاقوت روان

یاقوت رمانی

یاقوت رمانی
نوعی یاقوت درشت و سرخ رنگ شبیه دانۀ انار، کنایه از هر نوع گل سرخ رنگ، کنایه از لب سرخ معشوق
یاقوت رمانی
فرهنگ فارسی عمید

یاقوت نشان

یاقوت نشان
یاقوت نشانیده. هر چیز که در آن یاقوت نشانده باشند (معنی صفت مفعولی را رساند). مرصع به یاقوت، مجازاً به معنی اشکبار و خون بار آمده است:
ای کاش که قوت من بودی ز دو یاقوتش
تا بر سر او چشمم یاقوت نشانستی.
معزی
لغت نامه دهخدا

یاقوت ترکان

یاقوت ترکان
نام دختر براق حاجب از امرای گورخان قراختای که در کرمان سلطنت میکرد و به سال 634 هجری قمری درگذشت. یاقوت ترکان منکوحۀ اتابک قطب الدین محمودشاه یزدی بود. (از تاریخ گزیده ص 529). ترکان خاتون زوجه اتابک سعد بن ابوبکر بن سعد بن زنگی دختر اتابک یزد قطب الدین محمود شاه و مادرش یاقوت ترکان دختر براق حاجب مؤسس سلسلۀ قراختائیان کرمان بود. (شدالازار ص 273)
لغت نامه دهخدا

یاقوت گون

یاقوت گون
به رنگ یاقوت، سرخ، یاقوت رنگ:
گاه برسان یکی یاقوت گون گوهر شود
گه به کردار یکی بیجاده گون مجمر شود،
فرخی
لغت نامه دهخدا

یاقوت سان

یاقوت سان
مانند یاقوت سرخ:
فلک چون جام یاقوتین روان کرد
ز جرعه خاک را یاقوت سان کرد،
نظامی
لغت نامه دهخدا

یاقوت وار

یاقوت وار
مانند یاقوت. سرخ:
یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله
کرده بر او حواله غواص در دریا.
کسائی.
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار.
نظامی.
من روی بر زمین و دو چشم اندر آسمان
بیجاده رنگ رویم و یاقوت وار چشم.
زین الدین سجزی
لغت نامه دهخدا