جدول جو
جدول جو

معنی واکاویدن

واکاویدن
جستجو کردن، تفحص کردن، بازکاویدن
تصویری از واکاویدن
تصویر واکاویدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با واکاویدن

واکاویدن

واکاویدن
جستجو کردن. تفحص نمودن. تفتیش کردن. (ناظم الاطباء). کاوش. جستجو. تفحص. (آنندراج). بازکاویدن. بحث و فحص کردن.
- واکاویدن از، پژوهیدن از. (یادداشت مؤلف).
، در عبارت زیر از المصادر معنی کوشیدن و کشمکش کردن میدهد: المناقره والنقار، با کسی واکاویدن در خصومت. مجادله، با کسی واکاویدن در خصومت. جدال. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

واکاریدن

واکاریدن
مجددا تفحص کردن باز کاویدن، کاویدن، مجادله جدال: (مجادله با کسی واکاویدن در خصومت)
واکاریدن
فرهنگ لغت هوشیار

ناکاویدن

ناکاویدن
کاوش نکردن. نکاویدن. مقابل کاویدن. رجوع به کاویدن شود
لغت نامه دهخدا

واکویدن

واکویدن
بازکاویدن. کاوش کردن. تفحص نمودن. درکاویدن چیزی و تجسس و جستجوی چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چاکانیدن

چاکانیدن
خواهد چکاند بچکان چکاننده چکانده) قطره قطره ریختن مایعی را، کشیدن ماشه تفنگ و تیر انداختن: تفنگ خالی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

چاکانیدن

چاکانیدن
چکاندن، مایعی را قطره قطره در چیزی ریختن، چکه چکه ریختن، خالی کردن تپانچه یا تفنگ، کشیدن ماشۀ اسلحه و تیر انداختن
چاکانیدن
فرهنگ فارسی عمید