جدول جو
جدول جو

معنی ناکاردان

ناکاردان
آنکه در کاری مهارت ندارد، بی هنر
تصویری از ناکاردان
تصویر ناکاردان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناکاردان

ناکاردان

ناکاردان
بی تجربه، ناشی، نامجرب، که وارد به کار نیست، مقابل کاردان:
ز بی مایه دستور ناکاردان
ورا جنگ سود آمد و جان زیان،
فردوسی،
همی گفت پرمایه بازارگان
به شاگرد، کای مرد ناکاردان،
فردوسی،
تو شاه بزرگی و ما همچو لشکر
ولیکن یکی شاه ناکاردانی،
منوچهری (از نسخۀ خطی دیوان)
لغت نامه دهخدا

ناکارشدن

ناکارشدن
بر اثر ضربه یا زخمی از کار افتادن بسختی مجروح شدن
ناکارشدن
فرهنگ لغت هوشیار

انباردان

انباردان
دهی است از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 110 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و ینجه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

ناباردار

ناباردار
بی ثمر، بی بار، عقیم، که آبستن نیست: اسب مادۀ ناباردار، (منتهی الارب)، بی بار
لغت نامه دهخدا

ناکامران

ناکامران
ناکام، ناکامیاب، آنکه کامرانی نکرده است، آنکه کامران و شادکام نیست، مقابل کامران، رجوع به کامران شود
لغت نامه دهخدا