ماهروی. مهروی. ماه رو. که رویی چون ماه دارد، مجازاً زیبا و جمیل: طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در راه جام و ساقی مهرو نهاده ایم. حافظ. نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین عقل و جان را بستۀ زنجیر آن گیسو ببین. حافظ. رجوع به مه روی شود
آنکه چهره ای چون چهره شاه دارد، نام یکی از اعیان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی، نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی