جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با منکدر

منکدر

منکدر
تیره تیره شونده، شتابنده، دونده، فروند آینده چون ستاره
منکدر
فرهنگ لغت هوشیار

منکدر

منکدر
تیره. (آنندراج) (غیاث). تیره شده. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چون شنیدند آن وعید منکدر
چشم بنهادند آن را منتظر.
مولوی.
، شتافته. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نیک دونده. (آنندراج). نیک دویده. (ناظم الاطباء) ، فرورفته شونده و فرودآینده. (آنندراج). فروریخته و فرودآمده. (ناظم الاطباء) ، ستارۀ فرودآینده از هوا. (آنندراج). ستارۀ فرودآمده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

منکسر

منکسر
شکسته، مقابلِ درست، خرد شده، قطعه قطعه شده، ویژگی آنکه بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد، آزرده، ناراحت، غمگین، در هنر در خوش نویسی، یکی از خط های فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی می باشد و در نامه نگاری ها به کار می رفته است، در موسیقی گوشه ای در آواز بیات تُرک از ملحقات دستگاه ماهور، شرمگین، خجل
منکسر
فرهنگ فارسی عمید

منحدر

منحدر
سرازیری نشیب سرازیر شونده جایی که از آنجا بپایین روند. از بالا بزیر آینده: فرود آینده
فرهنگ لغت هوشیار

منکسر

منکسر
شکسته شکسته شونده شکسته شده شکسته یا خط منکسر خطی مرکب از چند خط مستقیم که در ملتقای هر دو خط از آنها زاویه ای تشکیل شده
فرهنگ لغت هوشیار