جدول جو
جدول جو

معنی مجلس آرا

مجلس آرا
آنکه مجلس را به وجود خود بیاراید
تصویری از مجلس آرا
تصویر مجلس آرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مجلس آرا

مجلس آرا

مجلس آرا
آنکه با سخنان مطبوع حضار را خوش و سرگرم کند، آنکه مایه آرامش مجالس و محافل باشد، زینت بخش مجلس
فرهنگ لغت هوشیار

مجلس آرا

مجلس آرا
مجلس آرای. مجلس آراینده. آن که با سخنان مطبوع حضار را خوش و سرگرم کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که مایۀ آرایش مجالس و محافل باشد. آن که وجودش مجلس را مزین سازد. زینت بخش مجلس:
دریغ آن بر و کتف و بالای اوی
دریغ آن رخ مجلس آرای اوی.
فردوسی.
در جهان تا مجلس و لشکر پدیدار آمده ست
مجلس آرایی نیامد همچنو لشکرشکن.
سوزنی.
هم بر این ایوان نو برتخت خویش
تاجدار و مجلس آرا دیده ام.
خاقانی.
به هر محفل که بنشستی تویی در چشم من زیرا
که چون تو مجلس آرایی نمی بینم نمی بینم.
خاقانی.
فرشته رشک برد بر جمال مجلس من
که التفات کند چون تو مجلس آرایی.
سعدی.
سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

مجلس شورا

مجلس شورا
مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورا
فرهنگ فارسی عمید

مجلس آرایی

مجلس آرایی
نشست آرایی آراستن محفل و مجلس بوجود خویش مجلس افروزی
مجلس آرایی
فرهنگ لغت هوشیار

مجلس سنا

مجلس سنا
دومین مجلس قانونگذاری ایران که طبق اصل های 43، 44، 45 قانون اساسی تشکیل می شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی). اولین مجلس سنا در تاریخ بیستم بهمن ماه 1328 مرکب از شصت نفر که سی نفر انتخابی از طرف ملت و سی نفر انتصابی از طرف شاه بودند تشکیل گردید. (ایرانشهر، ج 2 ص 1025). و رجوع به سنا و قانون اساسی (اصل 43 و 44 و 45) در همین لغت نامه شود.
لغت نامه دهخدا

مجلس آشو

مجلس آشو
مجلس آشوب. مجلس آشوبنده. آن که مجلس را بیاشوبد:
ز باغ عافیت بویی ندارم
که دل گم گشت و دلجویی ندارم
نسازم مجلسی کز سایۀ خویش
همانا مجلس آشویی ندارم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا