میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
نوعی از میخ آهن که سرش پهن میباشد. (آنندراج). میخ سربزرگ چوبی یا فلزی که بیشتر به دیوار اطاق کوبیده میشود برای آویختن چیزها از آن. (فرهنگ نظام). میخ بزرگ. میخ چادر. (ناظم الاطباء). میخی که سر آنرا بصورت گلی سازند: در از سدرۀ بوستان ثواب ز گل میخیش رو شناس آفتاب. ظهوری (از آنندراج). بیا به درگه شاهنشهی که از در او شکفته غنچۀ گل میخ بر رخ ایام. ابوطالب کلیم (از آنندراج). شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. مسیح کاشی (از آنندراج). عرصۀ شهر هری فوق سپهر اخضر است درگهش را شمسۀ خورشید گل میخ در است. آگهی هروی. ، دگمه ای که خلخال و دست برنجن را بدان بند سازند. (ناظم الاطباء)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)