جدول جو
جدول جو

معنی گردن خم کردن

گردن خم کردن
کنایه از فروتنی کردن، تواضع کردن
تصویری از گردن خم کردن
تصویر گردن خم کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گردن خم کردن

گردن خم کردن

گردن خم کردن
تواضع کردن فروتنی نمودن گردن بکج کردن، عاجز شدن عجز
گردن خم کردن
فرهنگ لغت هوشیار

گردن خم کردن

گردن خم کردن
کنایه از گردن انداختن. (آنندراج). تواضع کردن. فروتنی:
میتراود می گلگون ز رگ و ریشه ما
پیش خم گردن خود خم نکند شیشۀ ما.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گردن کج کردن

گردن کج کردن
کنایه از فروتنی کردن، اظهار عجز و ناتوانی کردن
گردن کج کردن
فرهنگ فارسی عمید

گردن نرم کردن

گردن نرم کردن
مطیع کردن رام کردن: نگاه باید کرد تا احوال ایشان (پادشاهان غزنوی) بر چه جمله رفته است و میرود در... نرم کردن گردنها
فرهنگ لغت هوشیار

گردن کج کردن

گردن کج کردن
فروتنی. التماس. عجز. لابه:
پیش دریا چه خرد راست کنم گردن کج
من که قانع به دم آب چو شمشیر شوم.
صائب تبریزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گردن نرم کردن

گردن نرم کردن
گردن انداختن. (آنندراج). مطیع و رام کردن. مطیع و منقاد کردن:
روی مرا هجر کرد زردتر از زر
گردن من عشق کرد نرم تر از دخ.
شاکر بخاری.
چه کنم گر سفید را گردن
نتوان نرم کردن از داشن.
لبیبی.
همچنین باد کار او که مدام
نرم کرده زمانه را گردن.
فرخی.
نگاه باید کرد تا احوال ایشان (شاهان غزنوی) بر چه جمله رفته است و میرود در... نرم کردن گردنها. (تاریخ بیهقی).
گردن نکند نرم به فریاد به زاری
او را ز چپ و راست به اکراه بگیرد.
اوحدی (از آنندراج).
کرده ام نرم بفرمان تو گردن چون شمع
چه کنم من که بفرمان تو سر دربازم.
خواجه سلمان (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا