معنی کرده کار کرده کار کارکرده، کارآزموده، مجرب، کاردان، برای مثال جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر / عفریت کرده کار و تو ز او کرده کارتر (دقیقی - ۹۹) تصویر کرده کار فرهنگ فارسی عمید