جدول جو
جدول جو

معنی کاروان رو

کاروان رو
راهی که کاروان از آن عبور می کند
تصویری از کاروان رو
تصویر کاروان رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاروان رو

کاروان رو

کاروان رو
راه کاروان رو. راهی که از آن کاروان عبور کند
لغت نامه دهخدا

کاروان کش

کاروان کش
در علم زیست شناسی درختچه ای با ساقۀ سفید که معمولا در نقاط کوهستانی می روید
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود، تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَر، سِتارۀ سَحَری، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی، عَبور
کاروان کش
فرهنگ فارسی عمید

کاروان کش

کاروان کش
کاروان سالار، رئیس و سرپرست کاروان، قافله سالار
کاروان کش
فرهنگ فارسی عمید

کاروان زن

کاروان زن
دزدی که به کاروان حمله کرده و اموال کاروانیان را غارت می کند، کنایه از دلربا
کاروان زن
فرهنگ فارسی عمید

کاروان زن

کاروان زن
دزدی که بکاروان حمله میکند و پول و اثاثه کاروانیان را بغارت میبرد: (گر شمه کردنی بر دل عنانی زن خمار آلوده چشمی کاروان زن) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

کاروانسرا

کاروانسرا
جایی در داخل شهر یا میان راه ها که کاروان ها در آنجا اقامت می کردند
فرهنگ فارسی معین

کاروان سرا

کاروان سرا
ساختمانی بزرگ در داخل شهر یا میان راه که کاروان ها در آنجا اقامت می کردند، کاروان خانه، کنایه از جایی که رفت و آمد در آن زیاد است مثلاً خانۀ ما کاروان سرا شده، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید

کاروانسرا

کاروانسرا
نام محلی در 74000گزی دوراهۀ بناب میان امیرآباد و دوراهۀ بوکان
لغت نامه دهخدا