جدول جو
جدول جو

معنی کار و کرد

کار و کرد
کار و عمل، صنعت، پیشه، کار و بار
تصویری از کار و کرد
تصویر کار و کرد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کار و کرد

کار و کرد

کار و کرد
کار و بار. (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 235) (آنندراج) :
فزاید ز کار جهان رنج و درد
نبایست مشغولی و کارکرد.
(از لسان العجم ج 2 ورق 235)
لغت نامه دهخدا

کار و کر

کار و کر
در نسخۀ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است. (جهانگیری). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد. (برهان) (آنندراج). حسین وفائی این لغت را از صحاح الفرس نقل کرده و دیگران از حسین وفائی یکی بعد از دیگری گرفته اند. اما ضبط این لغت در صحاح الفرس ’کام و کر’ است بر وزن ’بام و در’ و این ضبط اخیر فقطدر صحاح الفرس آمده است. رجوع به ’کام و کر’ شود
لغت نامه دهخدا

کار و کیا

کار و کیا
قدرت، توانایی، فرمانروایی، سلطنت، برای مِثال عشق آن بگزین که جملۀ انبیا / یافتند از عشق او کاروکیا (مولوی - ۴۳)
کار و کیا
فرهنگ فارسی عمید

کار و کیا

کار و کیا
کار عمل، امیری پادشاهی کیایی تسلط: (بر فلک جان راست صد کار و کیا در زمین این تن چو خر خاید گیا) (مثنوی)، جاه و جلال شان و مقام. کار کیا
کار و کیا
فرهنگ لغت هوشیار

کار و کشت

کار و کشت
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار

کار و کیا

کار و کیا
کار، عمل، امیری، پادشاهی، تسلط، جاه و جلال، شأن و مقام
کار و کیا
فرهنگ فارسی معین

دار و برد

دار و برد
کنایه از کر و فر، گیر و دار، برای مِثال بپوشید رستم سلیح نبرد / به آورد گه رفت با داروبرد (فردوسی - ۳/۱۹۱)
دار و برد
فرهنگ فارسی عمید