کنف، نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، کنب، ژوت شهدانه، شهدانق، شهدانج
کنب. کنف. شهدانه. شهدانق. شهدانج. (ابن بیطار). درخت شاهدانه. (از اقرب الموارد). سه نوع است بری و بستانی و هندی که کنب است. (منتهی الارب) (آنندراج). معرب کنب است و آن رستنیی باشد که آن را بنگ و تخم آن را شاه دانه گویند. (برهان) (ذخیرۀ خوارزمشاهی). معرب از کنب فارسی است و برگ او را بنگ و اسرار ورق الخیال و حشیش گویند و پوست ساق او را کنب و تخم او را شاهدانه و شکوفه و غبار زغبی او را چرس نامند برگش مرکب القوی و درسیم سرد و خشک و با حرارت لطیفه و برودت کثیفه و مسکر و بسبب جر و حاره مفرح و مشهی و مبهی بالعرض و بعد از تحلیل جزو حاره و بقای اجزای بارده مخدر و مضعف حواس و جگر و معده و مورث فساد رنگ رخسار و استسقا و بلاده و کسالت و جنون و تکدر روح دماغی و اکثار او قاطع باه و مخفف منی و شیرینیها مقوی فعل او و ترشیها مفسد آن است، بری و بستانی میباشد و بری او را برگ مایل به سفیدی و پوست او باز نمی شود و تخمش شبیه به حب السمینه و قوی تر از بستانی است و قطور عصارۀ او کشندۀ کرم گوش و سعوط آن منقی دماغ و شستن سر با طبیخ او رافع ابریه و قمل موی سر و ضماد مطبوخ بیخ او رافع اورام حاره و مسکن درد آن و قدر شربتش از یکدرهم تا دو درهم و غیر معتاد را زیاده از آن کشنده است و شاهدانه در اول سیم گرم و خشک و محلل ریاح و مسکن غثیان و مدر بول و قابض طبع و مخفف منی و بودادۀ اورا ضرر کمتر است و اکثار او باعث قرحه احشا و مصلحش خشخاش و سکنجبین است، و ذرور کنب پوسیده را جهت جراحات مجرب دانسته اند و روغن شاهدانه که بدستور روغن بادام گیرند گرم و خشک و جهت درد اعصاب و صلابت رحم و درد گوش و رفع اورام صلبه نافع و شرب آن قاطع باء است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به مخزن الادویه شود
ظاهراً تصحیفی از شهر قم است و منسوب بدان قنبی است. مولانا جلال الدین رومی در دیوان شمس گوید: تو بدان خدای بنگر که صد اعتقاد بخشد ز چه سنی است مروی، ز چه رافضی است قنبی. مولوی. رجوع به دیوان شمس تبریزی شود