آنکه دشمن غریبان باشد. مقابل غریب دوست: بگریزم از او که من غریبم وین بی سر و بن غریب دشمن. مجیر بیلقانی. شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن آنجا چه جای غمزدگان قلندر است. خاقانی. همین دو خصلت ملعون کفایت است ترا غریب دشمن و مردارخوار می بینم. سعدی (صاحبیه در صفت سگ)