معنی صبح وش - فرهنگ فارسی عمید
معنی صبح وش
- صبح وش
- صبح مانند مانند صبح، سپید و روشن
تصویر صبح وش
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با صبح وش
صبح وش
- صبح وش
- صبح رنگ. سپید. نورانی:
دوش که صبح چاک زد صدرۀ چرخ چنبری
خضر درآمد از درم صبح وش از منوری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
صبح فش
- صبح فش
- مانند صبح. همانند صبح:
زآنکه برهنگی بود زیور تیغ صبح فش
صبح برهنه می کند بر تن چرخ زیوری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
صبح اول
- صبح اول
- بامداد نخست بامداد دروغین سپید بالا تار بام دم گرگ
فرهنگ لغت هوشیار