جدول جو
جدول جو

معنی سیمین بدن

سیمین بدن
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیم بدن، سیم اندام، سیم بر، سیمین بر
تصویری از سیمین بدن
تصویر سیمین بدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیمین بدن

سیمین بدن

سیمین بدن
که تن او در سپیدی چون سیم بود. سپیدتن. سیمین تن:
یکی سروقدی و سیمین بدن
دلارام و خوشخوی و شیرین سخن.
فردوسی.
در سرو رسیده ست ولیکن به حقیقت
از سرو گذشته ست که سیمین بدن است آن.
سعدی.
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
مشک غماز است نتواندنهفتن بوی را.
سعدی
لغت نامه دهخدا