جدول جو
جدول جو

معنی سیم بدن

سیم بدن
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیمین بدن، سیم اندام، سیم بر، سیمین بر
تصویری از سیم بدن
تصویر سیم بدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیم بدن

سیم زدن

سیم زدن
سکه زدن. سکۀ نقره زدن: و به روزگار خلافت امیرالمؤمنین ابوبکر صدیق رضی اﷲ عنه به بخارا سیم زدنداز نقرۀ خالص، پیش به بخارا سیم نبود. (تاریخ بخارای نرشخی ص 7). نخستین کسی که سیم زد به بخارا پادشاهی بود نام او کانابخارخدات. (تاریخ بخارای نرشخی ص 42). او را خبر دادند که به ولایتهای دیگر سیم زده اند. (تاریخ بخارا ص 42). رجوع به سکه و سکه زدن شود
لغت نامه دهخدا

سیمین بدن

سیمین بدن
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تَن، سیم بَدَن، سیم اَندام، سیم بَر، سیمین بَر
سیمین بدن
فرهنگ فارسی عمید

نیم بند

نیم بند
تخم مرغ یا چیز دیگر که خوب پخته و سفت نشده باشد، کنایه از چیزی ناقص و ناتمام
نیم بند
فرهنگ فارسی عمید

نیم بند

نیم بند
آنچه که حالت مایع ندارد و بر اثر ریختن هنوز کاملا منعقد و بسته نشده تخم مرغ نیم بند، ناقص: (در چشمانش که میشی روشن بود شک و تردیدی نیم بند موج میزد) یا کودتای نیم بند. کودتایی که بموفقیت انجام نیافته باشد، یا مجلس نیم بند. مجلسی که بخشی از وکلای
فرهنگ لغت هوشیار