جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سرآمد

سرآمد

سرآمد
بهتر و ممتاز و سردار. (غیاث اللغات) (آنندراج). زبده. قدوه:
منم سرآمد دوران که طبع من داند
چهار جوی جنان از پی جهان کندن.
خاقانی.
شنیدم کز این دور آموزگار
سرآمد تویی بر همه روزگار.
نظامی.
احمد که سرآمد عرب بود
هم خستۀ خار بولهب بود.
نظامی.
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

درآمد

درآمد
سود، بهره که از سود و تجارت و یا غیره بدست آید سود، بهره، دخل
درآمد
فرهنگ لغت هوشیار

سر آمد

سر آمد
کسی که از همگنان بالاتر است حایز اولین درجه ممتاز برگزیده
سر آمد
فرهنگ لغت هوشیار