مجرای خون در بدن، لولۀ باریک غشایی در بدن انسان و سایر جانداران که خون در آن جریان دارد، کنایه از نسب، اصل، نژاد رگ به رگ شدن: دردناک شدن عضوی از بدن به واسطۀ حرکت شدید و ناگهانی و پیچیده شدن یا از جا در رفتن رگ و پی در مفصل رگ جان: شاهرگ، ورید، حبل الورید رگ زدن: سوراخ کردن ورید با نشتر برای کم کردن مقداری از خون بدن، رگ گشادن، فصد، فصد کردن، خون گرفتن از رگ رگ نهادن: کنایه از تسلیم شدن، گردن نهادن، فروتنی کردن، فرمان بردن مجرای خون در بدن، لولۀ باریک غشایی در بدن انسان و سایر جانداران که خون در آن جریان دارد، کنایه از نسب، اصل، نژاد رگ به رگ شدن: دردناک شدن عضوی از بدن به واسطۀ حرکت شدید و ناگهانی و پیچیده شدن یا از جا در رفتن رگ و پی در مفصل رگ جان: شاهرگ، ورید، حبل الورید رگ زدن: سوراخ کردن ورید با نشتر برای کم کردن مقداری از خون بدن، رگ گشادن، فصد، فصد کردن، خون گرفتن از رگ رگ نهادن: کنایه از تسلیم شدن، گردن نهادن، فروتنی کردن، فرمان بردن