جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ذی دخل

ذی دخل

ذی دخل
آنکه در امری دخالت کند. یا ذی دخل بودن در کاری. در آن حالت کردن
ذی دخل
فرهنگ لغت هوشیار

بی دخل

بی دخل
مُرَکَّب اَز: بی + دخل، بی درآمد. (ناظم الاطباء)، بی عایدی. که دخل ندارد. که درآمد ندارد.
لغت نامه دهخدا

ذیدخل

ذیدخل
ذیدخل بودن در کاری، دخالت در آن داشتن. ذیدخل کردن کسی را در کاری، دخالت دادن او را در آن کار
لغت نامه دهخدا