جدول جو
جدول جو

معنی حذافیر

حذافیر
کناره های چیزی، تمام، همه، سراسر
تصویری از حذافیر
تصویر حذافیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حذافیر

حذافیر

حذافیر
جَمعِ واژۀ حُذفور و حِذفار. مردمان آمادۀ جنگ. (منتهی الارب) ، سرها. کناره های چیزی. کنارهای چیزی. نواحی. جمله. تمامی. گرفتن بحذافیر چیزی را، بالتمام یا به جوانب یا به اعالی آن.
- بحذافیره، بحذافیرها، بجمله. بالتمام. بأسره. بجوانب. (منتهی الارب). بتمامی: و در خبر آمده است: من اصبح آمناً فی سربه معافی فی بدنه و عنده قوه یومه فکأنما حاز الدنیا بحذافیرها. (تاریخ بیهقی ص 357). پادشاه باید که کریم بود، چنانکه دنیا بحذافیرها در چشم او نیفتد. (حدائق الانوار امام فخر رازی)
لغت نامه دهخدا

حثافیر

حثافیر
جَمعِ واژۀ حثفره: اخذبحثافیر امر، گرفتن تا آخر کار را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

حذامیر

حذامیر
حذافیر. اخذ بحذامیر، گرفتن تمام چیزی را و نگذاشتن از آن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بحذافیره

بحذافیره
همه او همگی یا بحذا فیرها. همه او (مونث)، همه آنها (جمع)
بحذافیره
فرهنگ لغت هوشیار