جدول جو
جدول جو

معنی چرخزنان

چرخزنان
چرخ زننده،، چرخان، در حال چرخ زدن، برای مثال کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان (حافظ - ۷۷۶)
تصویری از چرخزنان
تصویر چرخزنان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرخزنان

چرخ زنان

چرخ زنان
گردگردان. در حال چرخیدن. دورزنان. گردان و چرخان:
کف چرخ زنان بر می می رقص کنان در دل
دل خارکنان از رخ گلزار نمود اینک.
خاقانی.
کمتر از ذره نئی پست مشو مهربورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان.
حافظ
لغت نامه دهخدا

چرخاندن

چرخاندن
چرخ دادن، گرداندن و حرکت دادن چرخ دور محور خودش
کنایه از اداره کردن
چرخاندن
فرهنگ فارسی عمید

چرخاندن

چرخاندن
взбивать , циркулировать , скручивать , циклировать , вращать , вращать , вертеть
چرخاندن
دیکشنری فارسی به روسی